پوریا فایل

عرضه کننده بهترین فایل فلش های سامسونگ ،ایسر و تبلت و گوشی چینی

پوریا فایل

عرضه کننده بهترین فایل فلش های سامسونگ ،ایسر و تبلت و گوشی چینی

بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

مبانی نظری و پیشینه پژوهش مهارت های حرکتی (فصل دوم)

حل مشکل سریال A510F IMEI NULL

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

فصل دوم پایان نامه با موضوع سلامت

فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

پاورپوینت مالیه‌ی عمومی و بودجه‌ی دولتی

پاورپوینت طرح اختلاط بتن

پاورپوینت فرهنگ در معماری

پاورپوینت تحلیل و بررسی دانشگاه معماری (نمونه خارجی)

پاورپوینت 99 اسلایدی مدیریت کارخانه شهنام طاهری

پاورپوینت ضوابط پارکینگ ها در مناطق مسکونی

پاورپوینت ساندویچ پانل

پاورپوینت قوانین و ضوابط آپارتمان سازی

پاورپوینت طرح ریزی واحد های صنعتی (جیمز م اپل)

پاورپوینت مدرسه هنر سنگاپور

پاورپوینت موتور های پله ای

پاورپوینت آثار و معماری برنارد چومی

پاورپوینت آراتا ایسوزاکی- معمار ژاپنی

پاورپوینت سیستمهای دودویی

پاورپوینت گروه مطالعاتی مجامع بین الملل Ripe

پاورپوینت مادربورد (35 اسلاید)

پاورپوینت آشنایی با طاق در معماری

پاورپوینت اینترنت ماهواره ای

پاورپوینت زندگینامه و آثار آنتونی گائودی

فایل فلش فارسی MT7-TL10 (رام فارسی MT7-TL10)بیلد326

مبانی نظری و پیشینه پژوهش نقص شنوایی و ناشنوایی (فصل دوم)

مبانی نظری و پیشینه پژوهش نیاز و سلسله مراتب نیازهای مزلو (فصل دوم)

مبانی نظری و پیشینه پژوهش همدلی (فصل دوم)

مبانی نظری و پیشینه پژوهش هوش سازمانی (فصل دوم)

۷۷ مطلب با موضوع «مبانی و پیشینه نظری» ثبت شده است

فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ ق.ظ
فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی

فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی

دانلود فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی


فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 29 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21

فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی

 

در 21  صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

 

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع احساس تنهایی

احساس تنهایی[1]

 

   احساس تنهایی به عنوان یکی از نشانه های افسردگی و نیز به عنوان یک عامل مستقل در ایجاد آسیب های روانشناختی مورد توجه بوده است(شیبانی تذرجی، 1389، ص55). احساس تنهایی، گویای کاستی ها و کمبودهایی در برقراری پیوندهای عاطفی و اجتماعی است. به بیان دیگر، احساس تنهایی تجربه‌ای ذهنی و آزار دهنده است که گویای کاستی‌ها و کمبودهایی در پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان فردی است. ممکن است کسی در میان گروهی باشد اما پیوندهای اجتماعی و یا عاطفی خشنود کننده‌ای نداشته باشد و از احساس تنهایی شکایت کند. بنابراین، دور ماندن فیزیکی از دیگران به معنای تنهایی نیست؛ اگرچه تنهایی و تنها ماندن با یکدیگر رابطه دارند. چیره شدن بر احساس تنهایی بی‌آنکه تماس دائمی و منظمی با دیگران داشته باشیم کاری بسیار دشوار است. افراد دچار تنهایی، بیشتر فرصت ارتباط‌های اجتماعی را از دست می‌دهند، زیرا گرایشی به انجام این کار ندارند(دیوریو[2] ،2003؛ نجاریان،1381).

 

    از نظر تاریخی، احساس تنهایی یکی از سازه های پیچیده ی روان شناختی و مورد بحث در بین فلاسفه بوده است. در آن زمان احساس تنهایی یک مفهوم مثبت به معنای کناره گیری داوطلبانه­ی فرد از درگیری های روزمره ی زندگی برای رسیدن به هدف های بالاترمانند تفکّر، مراقبه و ارتباط با خداوند تلقی می­شد. اما امروزه در متون روان شناختی به احساس تنهایی مثبت پرداخته نمی شود. بلکه حالتی را درنظر می گیرند که در آن فرد فقدان روابط با دیگران را ادراک یا تجربه می­کند و شامل عناصر اصلی و مهمی مانند احساس نامطلوب فقدان یا از دست دادن همدم، جنبه های ناخوشایند و منفی روابط از دست رفته و از دست دادن سطح کیفی روابط با دیگری است(دی یانگ گیرولد[3]، 1998). تاریخچه­ی مطالعات احساس تنهایی بیانگر آن است که این سازه در گذشته با مشکلات دیگری مانند افسردگی، کمرویی، خشم، رفتار خودانزواطلبانه و مانند اینها مفهوم سازی شده بود(تیکه[4]، 2009). اما در تعاریف و مفهوم سازی­های جدید، احساس تنهایی یک سازه ی روان شناختی مستقل از دیگر مشکلات درنظر گرفته می شود که خطرات منحصر به فرد خود را دارد(کاسیوپو و همکاران[5]، 2006). مرور پیشینه ی پژوهشی در تعریف و مفهوم احساس تنهایی نیز نشان می­دهد که در این زمینه تفاوت های نسبتاً چشمگیری بین صاحب نظران وجود دارد. برای نمونه، برخی از پژوهشگران احساس تنهایی را یک حالت روان شناختی ناشی از نارسایی های کمّی و کیفی در روابط اجتماعی می دانند(پیلو و پرلمن[6]، 1982؛ به نقل از رحیم زاده و پوراعتماد، 1390، ص124). براساس نظریه هایی مانند ویس[7](1973) احساس تنهایی یک تجربه ی منفی شدید است که فرد از به یادآوری آن فعالانه اجتناب می کند. اگر هم مجبور به یادآوری شود، با نارضایتی زیادی این عمل را انجام می دهد و درماندگی ناشی از احساس تنهایی را کم اهمیت جلوه می دهد. وود[8](1986) این گونه استلال می­کند که احساس تنهایی یک هیجان بنیادی و یکی از قوی ترین تجربه های انسانی است. وی براین باور است که احساس تداعی شده با احساس تنهایی، عدم وجود روابط اجتماعی مناسب را  به فرد گوشزد می کند.

 

   برابر دیدگاه پپلا و پرلمن[9](1982) شناخت‌ها، عامل میانجی و واسطه در احساس تنهایی هستند. این بازنمایی از رویکرد شناختی برآن است که تنهایی، پیامد اختلاف مشاهده شده میان چند و چون پیوندهایی است که هرکس آرزوی آن را دارد. در دیدگاه پپلا و‌ پرلمن، مردم شاید دو گونه تنهایی را تجربه کنند. این دیدگاه بر اساس طبقه بندی ویس[10](1973) پدید آمده است. در این طبقه­بندی دو گونه تنهایی یعنی تنهایی عاطفی و تنهایی اجتماعی مورد شناسایی قرار گرفته است.

 

1-  تنهایی عاطفی: در پی نبود یک وابستگی مهم یا از دست دادن یک چنان پیوندی پدید می‌آید.

 

2- تنهایی اجتماعی: در پی نبود پیوستگی به یک شبکه روابط اجتماعی پدیدار می‌شود و شاید تنها با دست‌یابی به یک شبکه ارتباطی خواستنی و خشنود کننده از میان برود(ون بارسن و همکاران[11]، 2000 ؛ به نقل از عابدینی نسب و خدابخش،1383).

 

 

 

سبب شناسی احساس تنهایی

 

    پدید آمدن احساس تنهایی دارای فرایند پیچیده‌ای است و شماری از عوامل با هم، یا جدا از یکدیگر آن را آشکار می‌کنند و بر ابعادش اثر می‌گذارند. ادراک هر کس از این که چه اندازه تعامل‌های اجتماعی دارد و آن تعامل‌ها چگونه هستند، به عنوان یک عامل درونی در شکل گیری تنهایی سهم به‌سزایی دارد . گروهی از پژوهش‌گران بر این باورند که احساس تنهایی هنگامی بروز می‌کند که عاملی بیرونی مانند کاستی در گستره شبکه پیوندهای اجتماعی کسی پدید آید و نیازهای مصاحبتی او کمتر خشنودش کند(راسل و همکاران[12]، 1965، به نقل از رشیدی،1380). به این ترتیب، این عوامل را می‌توان در دو دسته‌ی درونی و بیرونی مورد توجه قرار داد.

 

- عوامل درونی: یک دسته از عوامل سبب ساز احساس تنهایی درونی هستند یکی از آن عوامل درونی، خطاهای شناختی و باورهای غیرمنطقی درباره برقراری پیوندهای عاطفی یا اجتماعی است که پی‌آمد تنهایی را به دنبال دارد. فکرکردن درباره‌ی این که «صفات شخصیتی منفی در من هست که دیگران را از من متنفر می‌کند» یا «من هرگز نمی‌توانم دوستی پیدا کنم چون به هیچ دردی نمی‌خورم» و یا « همیشه در پیوند با دیگران خراب‌کاری می کنم» و غیره، از این دست اندیشه‌های غیر منطقی است. پایین بودن عزت نفس یا خود‌پنداره‌‌ی منفی هم یک عامل درونی به شمار می آید. شاید کاستی در یک رابطه، عزت نفس را کاهش دهد. اما عزت نفس پایین هم آدمی را از کوشش برای برقراری دوستی با دیگران باز‌خواهد داشت(حسین‌شاهی، 1379).

 

- عوامل بیرونی:  از مهم ترین عوامل بیرونی می‌توان کاستی در مهارت‌های اجتماعی را برشمرد. به نظر برخی متخصصان، شاید مهارت‌های اجتماعی ضعیف باعث اختلال در روابط شوند. شاید به این خاطر تنها باشیم که نمی‌دانیم یا فکر می‌کنیم نمی‌دانیم چگونه با دیگرانی که پیرامون ما هستند، رفتار کنیم. چندین بررسی در این باره، نشان می‌دهد که نداشتن مهارت های اجتماعی افراد را دچار تنهایی می‌کند. چنین کسانی برای پیوند با دیگران زمانی طولانی و پر دردسر را سپری می‌کنند و با همه تلاش‌هایی که می‌کنند، نمی‌توانند آغازگر تعاملی شیرین و دلچسب با دیگران باشند و دوستی صمیمانه‌ای با دیگران برقرار کنند(رشیدی،1380). در عین حال، کانگر و فارل(1980)گزارش کرده اند، افرادی که برخوردار از مهارت‌های اجتماعی قلمداد می‌شوند، بیشتر صحبت می‌کنند، تماس چشمی برقرار می‌کنند، بیشتر لبخند می‌زنند و حرکات بیانگر مناسب‌تری را به کار می‌برند تا افرادی که مهارت‌های اجتماعی ندارند(حسین‌شاهی، 1379). از نظر همه گیر شناسی، برابر گزارش ساپینگتون، به نقل از حسین‌شاهی، 1379) برآوردهای مربوط به کسانی که در دوره‌ای از زندگی خود احساس تنهایی داشته‌اند، از 10 تا 67 درصد نوسان دارد. پیش‌بینی‌های جمعیت شناختی در آمریکا در سال 1991 نیز نشان می‌داد که در سال 2000 هر ماه 29 تا 70 میلیون آمریکایی، احساس تنهایی خواهند کرد(ارنست و کاسیوپو، 1999، به نقل از هاپز و همکاران، 2001). این گزارش نشان می دهد که با گذشت هر سال، روند رو به افزایشی در شکایت از این احساس در افراد پدیدار شده است.

 

 

 

احساس تنهایی در بیماری‌های نوروتیک

 

    احساس تنهایی می‌تواند پیش‌آیند یا پس‌آیند یکی از بیماری‌های نوروتیک باشد. عوامل روان‌شناختی ویژه‌ای در پدید آمدن بیماری‌های روانی دست دارند(نجاریان و همکاران،1381). این عوامل اگرچه هر یک به تنهایی عمل نمی‌کنند، اما میان آن‌ها، چگونگی پیوندهای میان فردی در پدیداری بیماری‌های روانی توجه ویژه‌ای را می‌طلبد:

 

1- ناتوانی در سازگاری با خواسته‌های پیرامون

 

2- ناتوانی در روبرو شدن با هیجان‌ها و احساس­های شدید و نمایان کردن آن‌ها، آنگونه که هستند.

 

3- ناتوانی در شکل دادن پیوندهای میان فردی پاداش دهنده یا پایدار، به ویژه پیوندهای مهرآمیز.

 

   ناسازگاری که در بیماری‌های روانی دیده می‌شوند به خوبی اهمیت پیوندهای عاطفی یا اجتماعی میان فردی ناکارآمد را در پدیداری یا نمایان شدن بیماری‌های روانی نشان می‌دهد. رویکرد روان‌پویشی، افسردگی را با مفهوم از دست دادن یا ترس از گسستن پیوندهای تبیین می‌کند. زیگموند فروید، گرایش بیماران افسرده به برگرداندن هر گونه خشم و نفرتی به درون خودشان را به دلیل از دست دادن کسی یا چیزی مطرح می‌کند. افسردگی زمانی روی می‌دهد که بیمار در می‌یابد فرد یا آرمانی که او برایش زندگی می‌کرده، هرگز چنان نبوده که بتواند انتظارات او را برآورد(رفیعی و رضاعی، 1378).

 

    دیدگاه‌های زیادی همگی به کاستی‌ پدید‌ آمده در پیوندهای میان فردی می‌پردازند. به هر حال کسی که الگوی ذهنی یا یک نمونه‌ی آرمانی برای برقراری پیوند است، جای خود را در ساخت شناختی و عاطفی انسان از دست می‌دهد. یا به این دلیل که او آن چه را که چشم‌داشت انسان بوده به جا نیاورده است یا این که پیوندها(در بنیاد) بر پایه‌ی سست و نادرستی ساخته شده است. گسستن این پیوندهای ویژه یا پدید آمدن کاستی در آن، افسردگی را به بار می‌آورد. نشانه شناسی افسردگی احساس تنهایی را هم در بر می‌گیرد، همچنان که از دست دادن لذت به گفتگو نشستن با دیگران، به گوشه گیری و گرایش نداشتن به مردم آمیزی در افسرده‌ها، می‌انجامد.         

 

[1] . loneliness

 

[2] . Devereux

 

[3] . De Jong Gierveled

 

[4] . Theeke

 

[5] . Cacioppo et al

 

[6] . Peplau & Perlman

 

[7] . Weiss

 

[8] . Wood

 

[9] . Pilla & Perlman

 

[10] . Weis

 

[11] .Van Baarsen et al

 

[12] . Rassel

 

دانلود فصل دوم پایان نامه در مورد احساس تنهایی

  • پوریا قاضی گرد

فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ

فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی

فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی

دانلود فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی


فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 73 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 56

فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی

 

در  56 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

 

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع اختلال افسردگی

اختلال افسردگی

  افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است. عدم موفقیت در تحصیل یا کار، از دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توا ن ما را تحلیل می‌برد و غیره از جمله موقعیت‌هایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می‌شوند. اختلال افسردگی صرف نظر از تنوع آن، نسبتاً شایع هستند. بدین معنی که حدود 17% مردم در طول زندگی یک دوره افسردگی حاد پیدا می کنند(هیلگارد[1] ،2007؛ ترجمه ی براهنی و همکاران، 1385). آنچه مورد توافق است اینکه افسردگی اساسی یکی از مهم ترین بیماری های ناتوان کننده است که امروزه تعداد زیادی از مردم جهان را درگیر کرده و توانایی آنها را در عملکرد، تفکر و احساس تحت تاثیر قرار می دهد. از طرفی، شیوع افسردگی به گونه­ای است که آن را به عنوان رایج ترین اختلال و سرماخوردگی بیماری های روانی مطرح کرده اند(روزنهان و سلیگمن، 1995). از نظر تشخیصی نیز، افسردگی یکی از شایع ترین تشخیص ها در اختلال روانی است که تعداد زیادی از افراد با سوابق مختلف در جهان را شامل می­شود(شارپ و لیپسکی[2]، 2002).

 

      به رغم شیوع این اختلال، ارایه ی یک تعریف مشخص از افسردگی آسان نیست. اصطلاح افسردگی، برای افراد عادی حالتی مشخص با غمگینی، گرفتگی و بی حوصلگی و برای یک متخصّص و پزشک، گروه وسیعی از اختلالات خلقی با زیر شاخه­های متعدد را تداعی می­کند. تعریف های مختلف افسردگی به نشانه های بسیار متنوعی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب شوند که این امر گاهی بازشناسی افسردگی را از بین این ترکیب ها بسیار مشکل می کند. اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های روانی و جسمانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکنند که مانع بازشناسی افسردگی می­شوند(دادستان،1380).

 

   واژه­ی افسردگی، هنگامی به یک حالت روحی نسبت داده می شود که معانی اصطلاحات عامیانه­ای نظیر«دمغ و پکر بودن» را پیدا کند و با نشانه هایی از قبیل کسالت روان، کمبود انرژی، از دست دادن­چیزی، ناامیدی و احساس بی­فایده­بودن، سبب از دست­دادن علاقه و بدبینی شود(بیابانگرد،1371). البته، اکثر افراد گاهی وقت ها احساس غم و رخوت می کنند و به هیچ کار و فعالیتی حتی به فعالیت های لذت بخش رغبتی ندارند. این موارد، بروز نشانه های خفیف افسردگی و در واقع پاسخ طبیعی آدمی به نشانه هایی در زندگی است. عدم موفقیت، تحصیل یا کار، از دست­دادن عزیز یا آگاهی از اینکه یک مشکل یا بیماری توان آدمی را تحلیل می برد؛ از جمله موقعیت­هایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند. آنچه مسلّم است اینکه، افسردگی زمانی نابهنجار تلقی می­شود که در عملکرد فرد اختلال ایجاد کند و هفته ها بدون وقفه ادامه یابد.

 

   هرجند افسردگی یک اختلال خلقی دانسته می شود، اما درواقع، چهار علامت مختلف هیجانی، شناختی، انگیزشی و جسمانی را نیز دارا است. البته هرچه فرد بیشتر دچار این علائم شده باشد و هرچه شدت این علائم بیشتر باشد، با اطمینان بیشتری می توان در وجود افسردگی فرد نظر داد(هیلگارد، 2001، ترجمه رفیعی و همکاران، ص165). قابل توجه است که اختلال های افسردگی نسبتا شایع هستند و حدود 17% مردم در طول زندگی یک دوره افسردگی حاد پیدا می­کنند(هیلگارد [3]،2007؛ ترجمه ی براهنی، 1385).

 

   بدیهی است که عدم درمان هریک از مشکلات مربوط به سلامت روان از جمله افسردگی، بر شدت آن می­افزاید و به این ترتیب فرایند درمان را دشوارتر کرده و احتمال پیدایش مشکلات عمیق تر وجود خواهد داشت. در این راستا، اﻣﺮوزه برخی از روان درﻣﺎﻧﮕﺮان ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺑﺎورﻫﺎ و ﺗﻔﻜّﺮ ﻓﺮد را در اﻳﺠﺎد اﻧﻮاع ﻣﺴﺎﺋﻞ روان ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻣﻬﻢ ﻣﻲ­داﻧﻨﺪ. آﻧﻬﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ که ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺧﺘﻼلﻫﺎ از ﺟﻤﻠﻪ اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﺑﺮآﻣﺪه از ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎی ﻣﻌﻴﻮب ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮری ﻛﻪ وﻗﺎﻳﻊ ﺑﻪ ﺧﻮدی ﺧـﻮدتعیینﻛﻨﻨـﺪه اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻠﻜﻪ، ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻲدهیم، ﻧﻘﺶ تعیین کننده دارند. اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﻳﻜﻲ از راﻳج ترین اﻧﻮاع ﻧﺎراﺣﺘﻲﻫﺎی رواﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎی ﻣﻌﻴﻮب ﺑﺎﺷﺪ. این اﺧﺘﻼل، ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ، اﻓﻜﺎر، و ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ را در ﺑﺮ ﻣﻲﮔﻴﺮد  و ﻧﻮﻋﻲ اﻏﺘﺸﺎش در ﺧﻠﻖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ درﺟﺎت ﻣﺘﻔﺎوت ﻏﻤﮕﻴﻨﻲ، ﻳأس، ﺗﻨﻬﺎیی، ﻧﺎاﻣﻴﺪی، ﺷﻚ در ﻣﻮرد ﺧﻮﻳﺶ و اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه ﻣﺸﺨﺺ می­شود(گیلبرت[4]، 1999، ترجمه ی جمال زاده، 1389).

 

    از دیدگاه رفتاری، یکی از بارزترین ویژگی های افراد افسرده، تجربه­ی زندگی عاری از خشنودی، رضایت خاطر و احساس موفقیت است. در این دیدگاه، فرد افسرده در اثر فقدان تقویت ناشی از فعالیت معمول، از بسیاری از فعالیت ها کناره گیری می کند(بایلینگ و همکاران، ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص317). چنین به نظر می­رسد که این کناره گیری، در نهایت موجب احساس تنهایی و عدم کارآمدی در فرد افسرده شود. یافته­های پژوهشی نیز بر این نکته تأکید دارند که اختلال افسردگی منشأ هیجانات، افکار، و عملکرد جسمانی متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی[5] همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). از طرفی، از یافته های پژوهشی برمی­آید که خودکارآمدی پایین نیز با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان های شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می شود. مطابق مدل درمانگری شناختی– رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض ها یا طرحواره هایی درباره خویشتن و جهان می انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و ارزیابی رفتار تأثیر گذاشته و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران، 1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). هرچند، اختلال افسردگی، از اولین اختلال هایی است که درمان شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی به طور رسمی برای درمان آن به کار برده شد. اما براساس این مطالعات، درمان افسردگی به بررسی های بیشتری نیاز دارد.

 

 

 

[1] . Hilgard

 

[2] . Sharp & Lipsky

 

[3]. Hilgard

 

[4] . Gilbert

 

[5] . loneliness

 

 

 

نظریه های  شناختی

 

     نظریه های شناختی، افسردگی را نه بر آنچه انسان ها انجام می دهند، بلکه بر چگونگی دید افراد نسبت به خود یا جهان، تأکید می کنند. یکی از مؤثرترین نظریه های شناختی که توسط آرون بک[1](1976) مطرح گردید، براین مبنا بود که چگونه بیماران افسرده همواره وقایع را با دید منفی و با انتقاد از خود ارزیابی می کنند. به جای موفقیت، انتظار شکست دارند و  مایلند شکست های خود را بزرگ و درعوض موفقیت را کوچک جلوه دهند. بک(1991) در ادامه ی مطالعات خود، افکار منفی بیماران افسرده را در سه مقوله ی افکار منفی در باره ی خود، در باره تجربیات فعلی و در باره ی آینده گروه بندی کرد(هیلگارد، 2001، ترجمه رفیعی و همکاران، 1383).

 

   روانشناسی شناختی بک(1991) بر نقش تحریف های شناختی و خطاهایی که با افسردگی همراه است، تأکید بسیار داشت و معتقد بود که چنین تغییراتی تنها بازتاب افت خلقی نیست، بلکه در پیدایش و تداوم اختلال نقش  مهم و موثری ایفا  می کند. بر اساس این نظریه، منشأ تفکر منفی در افسردگی به بازخوردهایی مربوط می شود که در کودکی و دوره های بعد ی شکل می گیرد. این نوع افکار خلق را پایین می آورد و پایین آمدن خلق، خود احتمال وقوع افکار خودآیند منفی را بالا می برد و بدین ترتیب دور باطلی ایجاد می شود که در جهت تداوم افسردگی عمل می کند(کرک و کیت[2]، 2005). منظور از تحریف‌های شناختی، خطاهای منطقی منظمی هستند که باعث بازنمایی نادرستی از واقعیت‌ها می‌گردند. وجود چنین خطاهایی در فرآیند پردازش اطلاعات بیماران افسرده به همراه سوگیری منفی حافظه در درک آن‌ها از واقعیت‌ها تحریف‌هایی را به وجود می‌آورند. بک (1976) خطاهای شناختی را به شرح زیر خلاصه می‌کند:

 

1- انتزاع انتخابی: مطابق با این تحریف شناختی بیمار جنبه منفی یک موقعیت را بر گزیده و بر اساس این جزء منفی تمام موقعیت را تفسیر می‌کند مثلاً چون به چشم خود دیدم که پسرم با دوچرخه‌اش تصادف کرد و به شدت زخمی شد و من هرگز به او اجازه ندادم تا دوچرخه سواری را کامل یاد بگیرد. غمگین و افسرده‌ام.

 

2- استنباط دلخواه: بیمار بدون شواهدی کافی و حتی گاهی با وجود شواهد متضاد در تأیید برداشت منفی خود به نتیجه می‌رسد. مثلاً فردی به دوستش سلام می‌دهد واو در مقابل جواب نمی‌دهد، او چنین برخوردی را به عنوان تأیید بی‌کفایتی خود برداشت می‌کند.

 

3. تصمیم بیش از اندازه: بیمار با شکست در یک زمینه زندگی‌اش نتیجه می‌گیرد که در تمام تجارب خود شکست خواهد خورد و چنین نتیجه می‌گیرد که من هرگز در امتحان موفق نخواهم شد.

 

4. بزرگ نمایی و کوچک‌نمایی: بیمار جنبه منفی یک موقعیت را برزگ جلوه می‌دهد و آزار ناشی از بدشانسی و ضعف خود می‌داند در حالی‌که جنبه‌های مثبت را کوچک شمرده و به آنها بی‌توجه است.

 

5. شخصی سازی: بیمار خود را در بروز حوادثی دخیل می‌داند که هیچ رابطه‌ای با آنها ندارد.

 

6. تفکر قطبی شده (تفکر مبتنی بر اصل همه یاهیچ):‌ بیمار افسرده افکارش را دو کرانه‌ی یک موقعیت حفظ می‌کند. رویدادها فقط بر حسب خوب یا بد، سیاه و سفید مورد قضاوت قرار می‌گیرند. فرض‌های اساسی این نوع تفکر عموماً با اصطلاحات مطلق نظیر همیشه یا هرگز بیان می‌شوند.

 

     بنابراین، طبق نظریه ی شناختی، افسردگی از دگرگونی های شناختی خاص که در افراد مستعد افسردگی وجود دارد، ناشی می شود. این دگرگونی ها که طرحواره های افسردگی زا[3] نامیده می شود، الگوهای شناختی هستند که داده های درونی و بیرونی را تحت تاثیر تجارب روان زندگی تغییر یافته درک می کنند. آرون بک، یک تریاد شناختی برای افسردگی فرض کرد که مرکب است از 1- نگرش نسبت به خود، برداشت منفی از خود 2- نگرش نسبت به محیط، تجربه ی جهان به صورت متخاصم و پرتوقع 3- در مورد آینده، انتظار، رنج و شکست(کاپلان، 2003). بک(1991) بر این باور است که باورهای غیر منطقی و خودگویی های مخرب، سرچشمه ی همه ی مشکلات روانشناختی است. اما برخلاف روانکاوانی که بیماران را تشویق به بیان افکار و احساس هایشان می کنند تا نسبت به ریشه های رفتاری غیر انطباقی خویش به بینش برسند. به عقیده ی بک و سایر درمانگران شناختی _ رفتاری نیازی نیست که مراجع فرایند های زیربنایی ایجادکننده ی باورهای غیر منطقی و خوگویی منفی را درک کند. وی رویکرد فعال تری نسبت به درمانجویان خویش در پیش می گیرد وسعی می کند به طور مستقیم با رفتارهایی که با شناخت های مخرب ارتباط دارند روبرو شود ودر آنها تغییر ایجاد کند(هافمن، 2003).

 

    قابل توجه است که چندین نظریه ی شناختی در مورد افسردگی وجود دارد که مهمترین و معروف‌ترین آنها نظریه‌های اسنادی مانند درماندگی آموخته شده و نظریه‌هایی هستند که بر جنبه‌های شناختی فشار روانی تأکید دارند. در مجموع، نظریه های شناختی افسردگی، در عین اهمیت قائل شدن برای جنبه های رفتاری و آگاهانه ی افسردگی و قبول نقش یادگیری به عنوان عامل تعیین کننده ی اصلی در ایجاد مظاهر مختلف رفتار افسرده، اولویت را به برداشت ها، باورها و محتویات ذهنی فرد می دهند. به عبارت دیگر واکنش های بدنی- رفتاری حاکی از افسردگی را نتیجه و معلول افکار افسرده می دانند(مهریار، 1386).

 

[1] . Beck

 

[2] . Cerck & Keit

 

[3] . Depressogenic shemata

دانلود فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی

  • پوریا قاضی گرد

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت

دانلود مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت


مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت
مبانی نظری پژوهش
پیشینه پژوهش
فصل دوم پایان نامه
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 37

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت

در 37 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه  : چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع شخصیت

شخصیت

2-1 تعریف شخصیت

 لغت شخصیت در زبان لاتین (personalite) و در زبان انگلوساکسون (personality) خوانده می‌شود، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد (شاملو، 1388). این کلمه به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش استفاده می‌کردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بیرونی، ظاهر علنی که افراد به دور و بر خود نشان می‌دهند اشاره دارد؛ بنابراین بر اساس ریشه شخصیت، شخصیت به ویژگی‌های بیرونی و قابل رویت ما اشاره دارد؛ اما شخصیت تنها به نقابی که بر چهره می‌زنیم و نقشی که بازی می‌کنیم اشاره ندارد. هنگامی که از شخصیت سخن می‌گوییم ویژگی‌های متعدد فرد، کلیت یا مجموعه خصوصیات گوناگون که از صفات جسمانی فراتر می‌رود را به حساب می‌آوریم. این واژه تعداد زیادی از خصوصیات ذهنی و هیجانی را در بر می‌گیرد، خصوصیاتی که ممکن است نتوانیم مستقیماً آن‌ها را ببینیم و فرد شاید سعی کند آن‌ها را از ما مخفی کند، یا شاید ما از دیگران مخفی کنیم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی،1392).

شخصیت را بر مبنای صفت بارز، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده‌اند و بر این اساس است که افراد را داری شخصیت برون گرا، یا درون‌گرا یا پرخاشگر و امثال آن می‌دانند. در واقع چنین فرض می‌شود که در شرایط مختلف، حالت بارز یکی، پرخاشگری و دیگری، درون‌گرایی است. این‌گونه برداشت از شخصیت، در محدوده تیپ‌شناسی می‌گنجد (شاملو، 1388).

آلپورت شخصیت را به این صورت تعریف کرد «شخصیت ساختاری پویا درون فرد متشکل از سیستم‌های روانی- جسمانی است که رفتار و افکار مشخصه او را تعیین می‌کنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی، 1392).

شلدون[1] پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان می‌کند: «سازمان یافتگی پویشی جنبه‌های ادراکی، عاطفی، انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند» (سیاسی، 1390).

گیلفورد[2] (1959) شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است، شخصیت عبارت است از: الگوی منحصربه‌فرد صفات شخصیتی است. درحالی‌که ریموند کتل[3] (1950)، شخصیت را این‌گونه تعریف کرده است. شخصیت امکان پیش‌بینی آنچه را که فرد در موقعیتی خاص انجام خواهد داد، فراهم می‌کند (راس[4]، 1992؛ ترجمه جمالفر، 1386).

2-3-1. نظریه‌های شخصیت

2-3-2-1. دیدگاه روان پویایی

از دیدگاه فروید، روان یا شخصیت انسان به مثابه‌ی تکه یخ قطبی بسیار بزرگی است که تنها قسمت کوچکی از آن آشکار است؛ این قسمت، سطح آگاه را تشکیل می‌دهد. بخش عمده دیگر آن زیر آب است که ناخودآگاه را تشکیل می‌دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده‌ای از خواسته‌ها، تمایلات، انگیزه‌ها و عقاید سرکوب شده است که انسان از آن‌ها آگاهی ندارد. در حقیقت، تعیین‌کننده اصلی رفتاره ای بشر، همین عوامل ناخودآگاه او هستند که از سه قسمت عمده تشکیل می‌شوند: نهاد، خود و فرا خود. این سه عنصر اساسی شخصیت همواره و به صورتی متقابل بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند؛ اما از لحاظ ساختار، کنش، عناصر تشکیل‌دهنده و پویایی، به طرز مشخصی با یکدیگر تفاوت دارند. از نظر فروید، رفتار یا روان یا شخصیت انسان، همیشه محصول ارتباط متقابل متداول وی ا متعارض این سه عامل است (شاملو، 1388).

نهاد. فروید اعتقاد داشت که نهاد بخشی از شخصیت انسان است که با خود انسان زاده می‌شود. اساس ذاتی ساختار فوق در غرایزی است که منشأ زیستی دارد. دو بخش دیگر شخصیت سرانجام از نهاد ناشی می‌شوند. نهاد دربردارنده همه انرژی‌های زیست مایه ای و روان‌شناختی است؛ بنابراین نهاد منبع و منشأ تمام انگیزه‌ها محسوب می‌شود و کاملاً ناهشیارنه است (راس،1992؛ جمالفر، 1386). نهاد بر اساس اصل لذت عمل می‌کند، یعنی دریافت لذت و دوری از رنج. به این طریق، نهاد در پی ارضای کامل و فوری است. نهاد نمی‌تواند نومیدی را تحمل کند و از معنیات آزاد است. به واقعیت وقعی نمی‌نهد و می‌تواند از طریق عمل یا از طریق تخیلات به ارضاء برسد و آنچه را که خواسته است به دست آورد (پروین و جان، 2001؛ ترجمه جوادی و کدیور، 1386).

خود. فرآیند نخستین نهاد، به تنهایی نمی‌تواند تنش موجود را کاهش دهد؛ به عبارت دیگر، فقط با تصور و تخیل نمی‌توان نیازها را برطرف کرد.

 


[1]- Sheldon, A

[2]- Guilford, J. P

[3]-Cattel, R

[4]- Ross, A

دانلود مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره شخصیت

  • پوریا قاضی گرد

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۶ ق.ظ
مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

دانلود مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی


مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی
مبانی نظری پژوهش
پیشینه پژوهش
فصل دوم پایان نامه
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 40

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

در 40 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع نارسایی هیجانی

 

2-1.   نارسایی هیجانی 

2-3-1.  مفهوم عواطف و هیجانات

عواطف از بزرگترین نعمت های الهی اند که در انسان به ودیت نهاده شده، زندگی بدون آن ها، بی روح، تیره و ماشینی می نماید. و سلامت روانی و عقلانی انسان ها تا حد زیدی به سلامت عاطفی و هیجانی وابسته است. وضعیت عاطفی می تواند قضاوت های فرد در مورد رفتارهای خود و دیگران و نیز نحوه برخوردهای اجتماعی وی را تحت تاثیر قرار دهد. جلوه های هیجانی نقش های متفاوتی ایفا می کنند؛ از جمله اینکه به عنوان وسیله ای برای برقراری ارتباط با دیگران به کار می روند و فرد می تواند از طریق آن ها اطلاعاتی را در مورد احساسات، نیازها و امیال خود به دیگران منتقل نماید. از سوی دیگر نیز ما یا می گیریم پیام های هیجانی دیگران را بخوانیم، بازشناسی کنیم و طبق آن ها رفتاری مناسب انجام دهیم (قدیری، 1384).

طی سالیان به خاطر پیچیدگی زیاد هیجان، تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. پل کلینجا و آن کلینجا (1981) تعریفی را ارده کرده اند که عناصر اصلی تعاریف قبلی را شامل می شود. بر طبق این تعریف هیجان حاصل تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرایندهای عصبی و هورمونی است. آنها در تایید این تعریف، نکات زیر را مطرح می کنند (فرانکن،1939؛ ترجمه اسفند آباد، محمودی و امامی پور،1384):

  1. هیجان ناشی از تجاربی عاطفی مثل لذت و ناراحتی است.
  2. هیجان ها باعث می شوند تا فرد تبیین های شناختی خلق کند.
  3. هیجان ها باعث انواع سازگاری های درونی مثل بالارفتن ضربان قلب می شود.
  4. هیجان رفتارهایی را فرا می خواند که اغلب و نه همیشه، بیانی (خندیدن و گریستن)، هدفمند(کمک کردن یا اجتناب کردن)  انطباقی ( حذف چیزی که تهدیدی بالقوه برای بقا محسوب می شود ) هستند.

براساس این تعریف، هیجان ناشی از فرایند های زیست شناختی، آموخته شده و شناختی است. دیگر عملکرد مهم هیجان عبارت از رفتار پاداش دهنده و تنبیه کننده است. وقتی فرد هیجان بسیار مثبتی را تجربه می کند، به احتمال زیاد به رفتارهایی می پردازد که موجب تولید مجدد آن هیجان شود. به همین صورت، وقتی فرد هیجان بسیار منفی را تجربه می کند، از رفتارهایی که باعث بروز مجدد ان هیجان می شود اجتناب می کند. به بیان دیگر، هیجان در حکم تقویت های رفتاری است (فرانکن،2002؛ ترجمه اسفند آباد و همکاران،1384).

2-3-2.      کنترل عواطف

یکی از مهم ترین مواردی که در زندگی وجود دارد کنترل عواطف است که شامل استعداد باز گرداندن آرامش به خود و از اضطراب های معمولی، افسردگی، نا امیدی و زودرنجی خود را رها کردن و توانایی پذیرش مسئولیت در قبال هیجان های شخصی و شادکامی است و یعنی اینکه فرد بتواند انگیزه اش را حفظ کند و در مقابل نا ملایمات استقامت کند، در شرایط بحرانی و وجود تکانش خودش را کنترل کند و خونسردیش را حفظ کند، کامیابی را به تاخیر بیاندازد، کارها را بدون دلسردشدن به انجام برساند، حالات روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر قدرت تفکرش را خدشه دار کند بالاخره استعداد حفظ جنبه های هیجانی است (شریفی در آمدی و آقایار، 1387).

شواهد بسیاری نشان می دهد افرادی که در زمینه احساسات و عواطف خود قوی و چیره دست هستند، یعنی احساسات خود را به خوبی کنترل می کنند و احساسات دیگران را درک کرده اند و با آن ها به خوبی کنار می آیند در هر زمینه زندگی، خواه روابط خصوصی و خانوادگی و خواه در مراودت های سیاسی و اجتماعی از مزیت خوبی برخوردارند. بنابراین ایجاد و بازشناسی هیجان ها شیوه های مهمی برای تنظیم مبادلات اجتماعی و تعادل جسمانی و روانی ما هستند(قدیری، 1384).

اداره هیجان ها ممکن نیست، مگر اینکه با هیجان های بنیادین مثل خشم، ترس، اضطراب، شادمانی، تعجب، اندوه، انزجار و عشق آگاه باشیم و همچنین از دانش کافی درباره سطوح هیجان، مراحل، تظاهرات جسمانی، عاطفی، شناختی و رفتاری آن ها، هیجان های مثبت و منفی و شدت و ضعف آن ها برخوردار باشیم. شناخت هیجان ها به ما قدرت تحلیل و کنترل می دهد و هر قدر این شناخت (قدرت) بیشتر باشد به سوی مدیریت و کنترل عواطف و بهبود روابط بین فردی جلوتر رفته ایم و در مجموع، گام بزرگی در موفقیت زندگی خود در ابعاد گوناگون برداشته ایم(قدیری، 1384).

دانلود مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

  • پوریا قاضی گرد

فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۶ ق.ظ
فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی

فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی

دانلود فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی


فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 61 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 53

فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی

 

در 53  صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع عملکرد تحصیلی

تعریف پیشرفت تحصیلی

هر تشکل سازمان یافته ای جهت حفظ و ادامه حیات خود نیازمند اجزایی است که طی یک فرآیند مشخص و معین طی زمان تعیین شده از دروندادی که به آن داده می شود، برونداد مورد انتظار را تأمین نماید. واضح است که اگر سیستمی نتواند به اهداف مورد انتظار برسد موجودیت آن زیر سئوال می باشد. آموزش و پرورش به عنوان یک نظام آموزشی در هر جامعه‌ای با صرف هزینه فراوان تعلیم و تربیت فرزندان واجب التعلیم آن جامعه را به عهده دارد. انتظار می رود که محصولات نهایی این سازمان در آینده از کارآیی و بهره وری کافی برخوردار باشند. موفقیت تحصیلی عبارتست از به پایان رساندن هر مقطع از تحصیل توأم با موفقیت و در نهایت به اتمام رساندن دوره متوسطه و اخذ مدرک دیپلم و یا پیش دانشگاهی و این پایان مسئولیت آموزش و پرورش نسبت به هر محصل می باشد(رستمی، 1391).

 

2-4-2- عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی

کودک در طی مراحل مختلف رشد همان قدر که نیاز به استقلال فکری و عملی دارد، به همان میزان هم به کمک والدین نیاز دارد.این نیاز با شروع دوران تحصیل محسوس تر می شود.اینجاست که اولیاء باید با علم و اطلاع و کاملاً آگاهانه به یاری کودکان خود بشتابند اما این مشارکت نیابد به گونه ای باشد که طفل ضعیف و متکی به دیگران بار بیاید.به وجود آوردن اتکاءبه نفس در کودک و ایجاد حس مسئولیت در او بهترین راه موفقیت آنان است و کمک های اولیاء در یاددادن مطالب درسی باید چنان باشد که کودک فکر کند این خود اوست که مشکلاتش را از پیش پایش بر می دارد.باید دانست که کودکان هم از داشتن استقلال احساس غرور می کنند. توجه به مراحل زیر می تواند عامل موثری در پیشرفت تحصیلی کودکان باشد:عادت دادن کودک به نظم و ترتیب در کارهای روزانه: مسئله ای که کودکان و والدین آنها با شروع دوران تحصیل با آنها مواجه می شوند، زمان انجام تکالیف درسی است و معمولاً کودکان از زمان برداشتی سطحی و تئوریک دارند.طفل موقعی به یاد انجام تکالیف مدرسه اش می افتد که خستگی های ناشی از بازی و شیطنت او را از پا انداخته است. در چنین هنگامی که کودک خسته و خواب آلود مشغول سرهم بندی تکالیفش است، با غر زدنهای والدینش روبه رو می شود: این چه وقت انجام تکالیف است... این همه وقت را چه کردی؟ اولیاء از همان روزهای اول تحصیل و حتی قبل از آن باید کودک خود را به نظم و انظباطی آگاهانه عادت دهند.مشروط براینکه چنین نظمی توام با تنوع و خلاقیت باشد.انضباط خشک طفل را خشن و عاصی بار می آورد. برخورد منطقی و معتدل با کودک: کودک شما از نظر سن کودک نیست، بلکه یک انسان است که هرچیزی را درک می کند. درک این نکتة ظریف لزوم برخورد منطقی و مستدل با کودک را بخوبی توجیه می کند.کودکان معمولاً به چیزهای توجه دارند که در نظر بزرگترها کم اهمیت و بی مورد جلوه می کند.الزاماً چنین توجهی سؤالات متعددی را در کودکان موجب می شود که گاه برای بزرگترها خنده آور و بی مفهوم است.  والدین باید در جواب دادن به سئوالات کودکان و در برخورد با آنها توجه داشته باشند که ممکن است یک برخورد غیرمنطقی و یک حرف ناسنجیده در شخصیت کودکشان اثر سوء و پایداری داشته باشد، بخصوص در تشویق و تنبیه کودکان باید وسواس بیشتری نشان داد. کودک باید بداند که چرا تشویق یا تنبیه می شود نتایجی که از تشویق و تنبیه های بیجا حاصل می شود بدتر از آن است که بتوان در این جا ذکر کرد(غفارزادگان، 1368).

1- اولیاء‌ نباید نقطه مقابل مربیان قرار گیرند: کوچک شمردن معلم و نادان جلوه دادن او در ذهن کودک نسبت به مربی و کتاب ایجاد تردید می کند.کودک مطالب درسی را فقط به این خاطر به ذهن نمی سپارد که در کتاب نوشته شده است، بلکه بیشتر به این جهت آن را قبول دارد که از زبان ساده و شیرین معلمش می شنود. در مواردی ممکن است والدین هنگام بازدید کتابچة درس کودک، در جواب پرسشی که توسط معلم داده شده تردید کنند. در چنین مواقعی بهترین راه،مراجعه به مدرسه و مطرح کردن موضوع با معلم اروش تدریس امری است پویا و تجربی، به این معنی که نباید روش های تدریس امروزی را با روش تدریسی که مثلاً بیست سال پیش مرسوم بوده، مقایسه کرد.امروزه روانشناسان و علمای تعلیم و تربیت با تکیه بر یافته های علمی خود که مبتنی بر تجربه و آزمایش است،برای بهبود بخشیدن در کیفیت وضع تحصیلی دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی روش ها و طرق گوناگونی را ارائه می دهند. هر معلمی با استفاده از تجربیات خود و با ارتقاء مهارتهای شغلی خویش روشی دارد که مختص خود اوست.این مورد بیشتر در رسیدگی به مقدار تکلیفی که معلم تعیین کرده و همچنین در روش تدریس ریاضی بروز می کند.

2- در چنین مواردی والدین کودکان خود را متهم به دروغگویی کرده و یا معلمان آنها را نسبت به کارشان کم علاقه و بی توجه به حساب می آورند. به طور مثال اکنون تاکید بیشتری روی این مسأله می شود که تعیین تکلیف های سخت و طاقت فرسا نه تنها در یادگیری عامل مؤثری نیست بلکه موجب زدگی و فرار کودک ازمدرسه می شود.معلم ممکن است روی شناختی که نسبت به دانش آموزان خود دارد برای هر یک مقدار معینی تکلیف تعیین کند یا در مورد تدریس ریاضی که گاه والدین راسردرگم می کند، مسئله ملموس تراست که جای خود خواهد آمد. والدین قبل از هر گونه پیش داوری نسبت به کار معلم باید بیشتر در جریان تغییر و تحولات نظام آموزشی قرار گیرد.

3- اولیاء باید با مطالب کتاب های درس فرزندشان آشنا باشند: مطالبی برای هر سال در نظر گرفته شده، همانطور و بی حساب و کتاب نیست. مطالب درسی در دوره پنج سالگی (ساله) ابتدایی متناسب با نیازهای سنی، روحی کودک و گنجایش ذهنی او است. والدین که نسبت به تحصیل فرزندان خود علاقه بیشتری دارند، باید قبل از هر چیزی ازمطالبی که به فرزندشان آموخته می شود، مطلع باشند.

مرورکردن کتاب های درسی کودک می تواند چنین اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار دهد. همچنین بیشتر تمرینات و موضوعاتی که در کتاب های درس دورة ابتدایی آمده، هدف خاصی را دنبال می کند، والدین باید به دور از هرگونه ساده نگری سعی کنند، هدف های درسی را دریابند. در اینجا نباید به میزان تحصیلات و درجة علمی خود بالید. حتی معلمان مجرب هم که سال ها در یک پایه تدریس کرده اند خود را بی نیاز از مطالعة کتاب های درسی نمی دانند.

4- والدین باید آموخته های اطفال خود را به بیرون از کلاس تعمیم دهند: همانطور که پیش از این آمد والدین باید به طور غیرمستقیم در یادگیری مطالب درسی به کودکان خود کمک کند اکنون توجه خاصی روی این موضوع می شود که طفل آموخته های خود را صرفاً مشتی مفاهیم مجرد و انتزاعی که در چارچوب تنگ کلاس محدود می شود، به حساب نیاورد، بلکه بتواند دانشی را که فرامی گیرد، در بیرون از مدرسه بکار برد و بدین وسیله نیازهای روحی و جسمی را برطرف سازد. والدین می توانند با اطلاعاتی که از کتابهای درسی فرزند خود کسب کرده اند، در گردش ها و مسافرتها،در خانه و خیابان و به بهانه های مختلف باب مصاحبت با آنان را بگشایند و دانش فرزندانشان را عملاً ‌در بیرون از کلاس تعمیم دهند. روشن است که اگر این گفتگوها دو جانبه و دوستانه باشد،کودک را جذب خواهد کرد.

5- مراجعه به مدرسه و جویا شدن از وضعیت تحصیلی کودکان: مراجعه مداوم اولیاء به مدرسه و مشورت با معلمان و مربیان می تواند مشکل گشای بسیاری از مسائل باشد. همیشه باید به خاطر داشت که معلم کودک شما، برای پیشرفت در کار خود،که الزاماً به نفع فرزند شماست، همواره به همفکری شما نیازمند است(رستمی، 1390).

 

2-4-3- نظریه های عملکرد تحصیلی

گلشن فومنی (1382) می‌نویسد: به منظور تعریف افت تحصیلی، فرض ‌کنیم هدف تمام دانش‌آموزانی که در یک دروه تحصیلی ثبت نام می‌کنند، گذارندن موفقیت آمیز تمام پایه‌های آن دوره تحصیلی در مدت تعیین شده باشد، از این نظر «تکرار پایه تحصیلی» یک دوره و «ترک تحصیل» پیش از پایان دوره، هر دو افت و اتلاف به حساب می‌آیند، بدین قرار:

الف: تکرار پایه تحصیلی عبارتست از «تکرار یک کلاس برای دانش‌آموزانی که در خلال یک سال تحصیلی در همان کلاس و پایه‌ای که در سال قبل بوده به تحصیل بپردازد و همان کاری را انجام دهد که در سال گذشته نیز انجام داده است». 

تکرار پایه تحصیلی، اتلاف آموزشی قلمداد می‌شود، زیرا آنانکه پایه‌ای را تکرار می‌کنند از یک سو باعث کاهش ظرفیت ثبت نام در آن پایه تحصیلی شده و مانع پذیرش دیگران درآن دوره تحصیلی می‌شوند و از سوی دیگر موجب افزایش تعداد بیش از ظرفیت نظام آموزشی شده و هزینه‌های بیشتری را به نظام آموزشی و پرورشی تحمیل می‌کنند.

ب: ترک تحصیل نیز به طور کلی عبارتست از «وضع دانش‌آموزی که پیش از پایان آخرین سال یک دوره آموزشی که در آن ثبت نام کرده است، آن دوره را ترک گوید.» به این نوع ترک تحصیل که پیش از پایان یک دوره مشخصی از تحصیل صورت می‌گیرد، ترک تحصیل زودرس می‌گویند.

ج: افت تحصیلی عبارتست از: وقوع ترک تحصیل زودرس وتکرار پایه تحصیلی در نظام آموزش و پرورش یک کشور (گلشن فومنی، 1382: 166).

منادی(1372) هم می‌نویسد: در زبان فارسی برای شکست تحصیلی، بیشتر، از کلمه افت تحصیلی استفاده می‌شود. طبق گفته آقای امین‌فر «کاربرد اصطلاح افت یا اتلاف در آموزش و پرورش از زبان اقتصاد دانان گرفته شده است و آموزش و پرورش را به صنعتی تشبیه می‌کنند که بخشی از سرمایه و مولد اولیه‌ای را که باید به محصول نهایی تبدیل می‌شود، تلف نموده و نتیجه مطلوب و مورد انتظار را به بار نیاورده است» وی می‌افزاید «شاید این تشبیه چندان خوشایند نباشد و اصطلاح قصور در تحصیل یا واماندگی از تحصیل مطلوبتر باشد».

با توجه به اینکه واژه «افت تحصیلی» یا «اتلاف تحصیلی» به معنی هدر دادن تحصیل است. بیشتر جنبه اقتصادی مساله را مطرح می‌کند واژه «قصور در تحصیل» بیشتر متوجه دانش‌آموز شده و واژه «واماندگی از تحصیل» نیز با توجه به تعبیر روانشناسی آن (وامانده – عقب مانده) جنبه فردی پیدا می‌کند و باز دانش‌آموز را زیر سوال می‌برد. خانم ایزامبرت ژاماتی معتقد است که «شکست تحصیلی فقط در یک مؤسسه تحصیلی و بر اساس سطح از قبل تعیین شده مفهوم پیدا می‌کند» به دنبال این تعریف وی می‌افزایند «شاگرد شکست خورده کسی است که نتوانسته است مطالبی را که مؤسسه‌ای در یک زمان خاص برای او سطوح کرده است کسب کند».

شاخص‌هایی که برای شکست تحصیلی استفاده می‌شوند عبارتند از:

1- مردودی در یک پایه تحصیلی

2- عقب ماندگی تحصیلی در سطح دانش از قبل تعیین شده

3- عقب ماندگی تحصیلی در سطح سنی از قبل تعیین شده

4- ترک تحصیل قبل از اتمام پایان دوره تحصیل اجباری

با توجه به تعاریف عنوان شده و شاخص های مطرح شده می‌توان شکست تحصیلی را مردودی و ترک تحصیل قلمداد کرد.(منادی، 1372، 56-55).

افت تحصیلی را به افت کمی و افت کیفی تقسیم می‌کنند. افت کمی عبارتست از درصد دانش‌آموزان یک دوره آموزشی که به سبب مردود شدن با ترک تحصیل توانسته‌اند آن دروه را با موفقیت بگذرانند و منظور از افت تحصیلی کیفی، نارسایی در رسیدن به هدف های تعیین شده و یا عدم تحقیق بخشی از این هدف هاست. بنابراین تفاوت بین دانش و مهارت فارغ التحصیلان یک دوره آموزشی و هدف های تعیین شده برای این دوره، افت کیفی را نشان می‌دهد. معمولاً مشاهده می‌شود که میزان ترک تحصیل کرده‌ها و افرادی که مردود می‌شوند در مقاطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه در پسران بیشتر از دختران است و یکی از دلایل مهم آن می‌توان این باشد که دختران اوقات فراغت خود را بیشتر در خانه می‌گذرانند و فرصت و امکان سرگرمی در بیرون از منزل را کمتر از پسران دارند و بیشتر مطالعه می‌کنند (رستمی، 1390).

 

2-4-4- عوامل افت تحصیلی

عوامل افت تحصیلی را بر دو نوع تقسیم نموده‌اند:

1- عوامل داخلی: عواملی هستند که عمدتاً مربوط به خود سازمان آموزش و پرورش می‌باشد و از دورن سازمان سرچشمه می‌گیرد مانند نا متناسب بودن هدفها و محتوای برنامه با نیازهای، استعدادها و علایق فراگیران،‌ نامناسب بودن روش های برنامه‌ها و امکانات آموزش و پرورش با محتوای برنامه‌ها، نامتناسب بودن فضای آموزشی مدرسه و کلاس و ... (رستمی، 1390).

2- عوامل خارجی: عواملی هستند که مربوط به خود نظام آموزش و پرورش نمی‌شوند. بلکه خارج از نظام آموزش و پرورش بر کار این سازمان تأثیر می‌گذارند و باعث افت تحصیلی دانش آموزان می‌شوند. از جمله این عوامل می‌توان به: فقر و محرومیت اقتصادی، شرایط و عوامل فرهنگی و اجتماعی، شرایط عوامل و خانوادگی و توزیع نامناسب امکانات آموزشی اشاره کرد. البته باید یادآور شویم که این عوامل از یکدیگر جدا نبوده و بر هم تأثیر متقابل دارند و نمی توان هر کدام از اینها را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد (معیری، 1370 ،‌25).

 

2-4-5- انواع شکست های تحصیلی

به طور کلی می‌توان تحقیقات موجود پیرامون شکست های تحصیلی را به سه قسمت تقسیم کرد:

1- «آنهایی که خود دانش‌آموز را عامل اصلی شکست می‌دانند و در این رهگذر، معتقد به ‌«عامل هوش» به عنوان عامل موفقیت و یا شکست دانش‌آموز می‌باشند. طبیعی است که نظریه هوش بیشتر در حیطه روانشناسی است و تحقیقات مختلف نشان می‌دهد که هنگامی که عامل هوش ثابت نگه‌داشته می‌شود،‌ بین گروه های مختلف اجتماعی، فرهنگی از نظر پیشرفت تحصیلی، اختلاف معنی‌داری وجود دارد، یعنی عامل هوش نمی‌تواند تعیین کننده باشد(منادی، 1372: 58).

به موجب توافق عمومی، هوش، ناشی از هر دو عوامل ژنتیکی و محیطی است. بخشی از هوش به ژنهایی که فرد از والدین به ارث می‌برد و بخشی دیگر به محیطی که در آن رشد و زندگی می‌کند، مربوط می‌شود. هوش در مقابل دگرگونی های محیط حساس است و نسبت به آنها واکنش نشان می‌دهد پژوهش نشان داده است که دامنه وسیعی از عوامل محیطی از جمله با تجربه قبلی و تعلیم و تربیت شخصی که مورد آزمون قرار می‌گیرد. میزان آشنایی او با موضوع مندرج در آزمون، انگیزه اشتیاق به کسب نمره خوب، تسلط او به زبانی که در آزمون به کار رفته است و موارد بسیاری دیگر می‌تواند در اجرای آزمونهای هوشی موثر واقع شود. پاولزوجین تیس دریافته‌اند که بهره هوشی تقریباً ارتباطی با موفقیت تحصیلی و اقتصادی ندارد. بدین ترتیب، تفاوت های هوشی در بین طبقات اجتماعی و گروههای خواه عمدتاً به دلیل فاکتورهای محیطی و یا ژنتیکی، به خوبی می‌تواند کم اهمیت تلقی شوند(رستمی، 1390).

 

دانلود فصل دوم پایان نامه مربوط به عملکرد تحصیلی

  • پوریا قاضی گرد

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۶ ق.ظ
مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

دانلود مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی


مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی
مبانی نظری پژوهش
پیشینه پژوهش
فصل دوم پایان نامه
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 40

مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

در 40 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع نارسایی هیجانی

 

2-1.   نارسایی هیجانی 

2-3-1.  مفهوم عواطف و هیجانات

عواطف از بزرگترین نعمت های الهی اند که در انسان به ودیت نهاده شده، زندگی بدون آن ها، بی روح، تیره و ماشینی می نماید. و سلامت روانی و عقلانی انسان ها تا حد زیدی به سلامت عاطفی و هیجانی وابسته است. وضعیت عاطفی می تواند قضاوت های فرد در مورد رفتارهای خود و دیگران و نیز نحوه برخوردهای اجتماعی وی را تحت تاثیر قرار دهد. جلوه های هیجانی نقش های متفاوتی ایفا می کنند؛ از جمله اینکه به عنوان وسیله ای برای برقراری ارتباط با دیگران به کار می روند و فرد می تواند از طریق آن ها اطلاعاتی را در مورد احساسات، نیازها و امیال خود به دیگران منتقل نماید. از سوی دیگر نیز ما یا می گیریم پیام های هیجانی دیگران را بخوانیم، بازشناسی کنیم و طبق آن ها رفتاری مناسب انجام دهیم (قدیری، 1384).

طی سالیان به خاطر پیچیدگی زیاد هیجان، تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. پل کلینجا و آن کلینجا (1981) تعریفی را ارده کرده اند که عناصر اصلی تعاریف قبلی را شامل می شود. بر طبق این تعریف هیجان حاصل تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرایندهای عصبی و هورمونی است. آنها در تایید این تعریف، نکات زیر را مطرح می کنند (فرانکن،1939؛ ترجمه اسفند آباد، محمودی و امامی پور،1384):

  1. هیجان ناشی از تجاربی عاطفی مثل لذت و ناراحتی است.
  2. هیجان ها باعث می شوند تا فرد تبیین های شناختی خلق کند.
  3. هیجان ها باعث انواع سازگاری های درونی مثل بالارفتن ضربان قلب می شود.
  4. هیجان رفتارهایی را فرا می خواند که اغلب و نه همیشه، بیانی (خندیدن و گریستن)، هدفمند(کمک کردن یا اجتناب کردن)  انطباقی ( حذف چیزی که تهدیدی بالقوه برای بقا محسوب می شود ) هستند.

براساس این تعریف، هیجان ناشی از فرایند های زیست شناختی، آموخته شده و شناختی است. دیگر عملکرد مهم هیجان عبارت از رفتار پاداش دهنده و تنبیه کننده است. وقتی فرد هیجان بسیار مثبتی را تجربه می کند، به احتمال زیاد به رفتارهایی می پردازد که موجب تولید مجدد آن هیجان شود. به همین صورت، وقتی فرد هیجان بسیار منفی را تجربه می کند، از رفتارهایی که باعث بروز مجدد ان هیجان می شود اجتناب می کند. به بیان دیگر، هیجان در حکم تقویت های رفتاری است (فرانکن،2002؛ ترجمه اسفند آباد و همکاران،1384).

2-3-2.      کنترل عواطف

یکی از مهم ترین مواردی که در زندگی وجود دارد کنترل عواطف است که شامل استعداد باز گرداندن آرامش به خود و از اضطراب های معمولی، افسردگی، نا امیدی و زودرنجی خود را رها کردن و توانایی پذیرش مسئولیت در قبال هیجان های شخصی و شادکامی است و یعنی اینکه فرد بتواند انگیزه اش را حفظ کند و در مقابل نا ملایمات استقامت کند، در شرایط بحرانی و وجود تکانش خودش را کنترل کند و خونسردیش را حفظ کند، کامیابی را به تاخیر بیاندازد، کارها را بدون دلسردشدن به انجام برساند، حالات روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر قدرت تفکرش را خدشه دار کند بالاخره استعداد حفظ جنبه های هیجانی است (شریفی در آمدی و آقایار، 1387).

شواهد بسیاری نشان می دهد افرادی که در زمینه احساسات و عواطف خود قوی و چیره دست هستند، یعنی احساسات خود را به خوبی کنترل می کنند و احساسات دیگران را درک کرده اند و با آن ها به خوبی کنار می آیند در هر زمینه زندگی، خواه روابط خصوصی و خانوادگی و خواه در مراودت های سیاسی و اجتماعی از مزیت خوبی برخوردارند. بنابراین ایجاد و بازشناسی هیجان ها شیوه های مهمی برای تنظیم مبادلات اجتماعی و تعادل جسمانی و روانی ما هستند(قدیری، 1384).

اداره هیجان ها ممکن نیست، مگر اینکه با هیجان های بنیادین مثل خشم، ترس، اضطراب، شادمانی، تعجب، اندوه، انزجار و عشق آگاه باشیم و همچنین از دانش کافی درباره سطوح هیجان، مراحل، تظاهرات جسمانی، عاطفی، شناختی و رفتاری آن ها، هیجان های مثبت و منفی و شدت و ضعف آن ها برخوردار باشیم. شناخت هیجان ها به ما قدرت تحلیل و کنترل می دهد و هر قدر این شناخت (قدرت) بیشتر باشد به سوی مدیریت و کنترل عواطف و بهبود روابط بین فردی جلوتر رفته ایم و در مجموع، گام بزرگی در موفقیت زندگی خود در ابعاد گوناگون برداشته ایم(قدیری، 1384).

دانلود مبانی نظری فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره نارسایی هیجانی

  • پوریا قاضی گرد

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۶ ق.ظ

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت

دانلود چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت


چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت
مبانی نظری پژوهش
پیشینه پژوهش
فصل دوم پایان نامه
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 47 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 47

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت

در 47 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت

 

2-1 مفهوم شخصیت

شخصیت[1] از واژه لاتین Persona گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش استفاده می‌کردند. پرسونا (نقاب) به ظاهر بیرونی، ظاهر علنی که افراد به دور و بر خود نشان می‌دهند اشاره دارد. بنابراین بر اساس ریشه شخصیت، شخصیت به ویژگی‌های بیرونی و قابل رویت ما اشاره دارد. اما شخصیت تنها به نقابی که بر چهره می‌زنیم و نقشی که بازی می‌کنیم اشاره ندارد. هنگامی که از شخصیت سخن می‌گوییم ویژگی‌های متعدد فرد، کلیت یا مجموعه خصوصیات گوناگون که از صفات جسمانی فراتر می‌رود را به حساب می‌آوریم. این واژه تعداد زیادی از خصوصیات ذهنی و هیجانی را در بر می‌گیرد، خصوصیاتی که ممکن است نتوانیم مستقیماً آن‌ها را ببینیم و فرد شاید سعی کند آنها را از ما مخفی کند، یا شاید ما از دیگران مخفی کنیم (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی،1386).

در لغت نامه وارن[2] تعریف شخصیت چنین آمده است: شخصیت به جنبه‌های عقلی، عاطفی، انگیزشی و فیزیولژیک یک فرد گفته می‌شود. به عبارت دیگر به مجموعه مؤلفه‌هایی که انسان را سر پا نگه می‌دارد شخصیت گفته می‌شود. در این تعریف مجموعه عوامل در کنار هم قرار داده شده اما اشاره‌ای به یکپارچگی این عوامل و پویایی آنها نشده است (گروسی فرشی،1380).

آلپورت شخصیت را به این صورت تعریف کرد «شخصیت ساختاری پویا درون فرد متشکل از سیستم‌های روانی- جسمانی است که رفتار و افکار مشخصه او را تعیین می‌کنند» (شولتز و شولتز، 2005، ترجمه سید محمدی، 1386).

شلدون[3] پویا بودن شخصیت را در تعریف خود مطرح نموده و چنین عنوان می‌کند: «سازمان یافتگی پویشی جنبه‌های ادراکی، عاطفی، انگیزشی و بدنی فرد را شخصیت گویند» (سیاسی، 1390).

کتل از مقوله محتوایی در شخصیت خارج شده و جنبه کاربردی شخصیت را در تعریف خود عنوان می‌کند و آن را چنین تعریف می‌نماید: «شخصیت چیزی است که به ما اجازه می‌دهد پیش بینی کنیم که شخص در یک موقعیت معین چه خواهد کرد و یعنی چه عملی از او ناشی خواهد شد» (گروسی فرشی، 1380).

2-5-1.      نظریه‌های شخصیت 

2-5-2-1.   دیدگاه روان کاوی

از دیدگاه فروید، روان یا شخصیت انسان به مثابه ی تکه یخ قطبی بسیار بزرگی است که تنها قسمت کوچکی از آن آشکار است؛ این قسمت، سطح آگاه را تشکیل می دهد. بخش عمده دیگر آن زیر آب است که نا خودآگاه را تشکیل می دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده ای از خواسته ها، تمایلات، انگیزه ها و عقاید سرکوب شده است که انسان از آن ها آگاهی ندارد. در حقیقت، تعیین کننده اصلی رفتاره ای بشر، همین عوامل ناخودآگاه او هستند که از سه قسمت عمده تشکیل می شوند: نهاد، خود و فراخود. این سه عنصر اساسی شخصیت همواره و به صورتی متقابل بر یکدیگر تاثیر می گذارند؛ اما از لحاظ ساختار، کنش، عناصر تشکیل دهنده، و پویایی، به طرز مشخصی با یکدیگر تفاوت دارند. از نظر فروید، رفتار یا روان یا شخصیت انسان، همیشه محصول ارتباط متقابل متعاول وی ا متعارض این سه عامل است (شاملو، 1388).

نهاد. فروید اعتقاد داشت که نهاد بخشی از شخصیت انسان است که با خود انسان زاده می شود. اساس ذاتی ساختار فوق در غرایزی است که منشا زیستی دارد. دو بخش دیگر شخصیت سرانجام از نهاد ناشی می شوند. نهاد در بردارنده همه انرژی های زیست مایه ای و روان شناختی است. بنابراین نهاد منبع و منشا تمام انگیزه ها محسوب می شود و کاملا ناهشیارنه است (راس،1992؛ جمالفر، 1386). نهاد براساس اصل لذت عمل می کند، یعنی دریافت لذت و دوری از رنج. به این طریق، نهاد در پی ارضای کامل و فوری است. نهاد نمی تواند نومیدی را تحمل کند و از معنیات آزاد است. به واقعیت وقعی نمی نهد و می تواند از طریق عمل یا از طریق تخیلات به ارضاء برسد و آنچه را که خواسته است به دست آورد (پروین، و جان، 2001؛ ترجمه جوادی و کدیور، 1386).

 


[1] personality

[2] waren

[3] sheldon

دانلود چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع تیپ شخصیت

  • پوریا قاضی گرد

فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۶ ق.ظ

فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی

فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی

دانلود فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی


فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 69 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 64

فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی

 

در  64 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

 

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع وضعیت روانی

 

تعاریف سلامت روان

 

تأمین سلامتی اقشار مختلف جامعه یکی از مهمترین مسائل اساسی هر کشوری است که می باید آن را از سه دیدگاه جسمی، روانی و اجتماعی مورد توجه قرار داد. طبق آمارهای منتشر شده از طرف سازمان جهانی بهداشت(WHO) حداقل 52 میلیون نفر از مردم جهان در سنین مختلف از بیماری های شدید روانی همچون اسکیزوفرنیا، 150 میلیون نفر اختلالات خفیف روانی، 120 میلیون نفر از عقب ماندگی ذهنی، 50 میلیون نفر از صرع و 30 میلیون نفر از ابتلا به دمانس رنج می برند و طبق همین گزارشات میزان شیوع اختلالات روانی در کشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. در حالی که در برنامه ریزی های توسعه اجتماعی و اقتصادی این کشورها، پایین ترین اولویت به آنها داده می شود(جدیدی، 1389).

 

پروفسور آراسته معیار ایده آل در سلامت روانی را تکامل روانی می داند و انسان کامل را انسان ایده آل می داند و معتقد است که انسان کامل فردی است که وحدت عمل و نظر دارد و نیروهای درونی را با هم هماهنگ کرده و از لحاظ بیرونی نفعش با نفع خود یکنواخت باشد (کاپلان سادوک، 1998؛ ترجمه پورافکاری، 1369).

 

از سوی دیگر فروید سلامتی را یک افسانه ایده آل می داند. کورت اسلر[1] معتقد است که نمی توان بهنجاری را به دست آورد چرا که فرد سالم بایستی به طور کامل از خودش، افکارش و از احساساتش آگاه باشد. ملانی کلاین[2] بر این اعتقاد است که بهنجاری با منش قوی مشخص می شود و توانایی کنار آمدن با هیجانات متعارض، قابلیت تجربه لذت بردن، تعارض و توانایی عشق ورزیدن. اتورانک بهنجاری را توانایی عشق ورزیدن بدون ترس، گناه و اضطراب و همچنین مسئولیت پذیری برای اعمال مشخص خود فرد می داند. اریک اریکسون بهنجاری را توانایی غلبه بر دوره های زندگی می داند، اعتماد در مقابل بی اعتمادی، خودمختاری در مقابل شرم و شک، ابتکار در برابر احساس گناه، جدیت در مقابل حقارت، هویت در مقابل سر در گمی نقش، صمیمیت در مقابل خود مشغولی و انزوا، مولد بودن در برابر بی حاصلی و مرحله انسجام و کمال در مقابل یأس و انزوا می داند(گنجی، 1376).

 

سلامت روان از نظر میلانی فر(1373) عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً ‌با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد. چگونگی سازش وی با در آمد خود و تفاوت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن(ابراهیم پور، 1390).

 

علم سلامت روان شاخه‌ای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلال های روانی و حفظ شیوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سروکار دارد. علم سلامت روان فرایند همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه می‌یابد این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه، شادکامی، رشد و تحولی هماهنگ، و زندگی مؤثر و کارآمد سعی می‌کند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی، پیشگیری، درمان اختلال های روانی و حفظ و تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه، مدرسه، جامعه، محیط های کاری و نهایتاً با خویش سازگار شوند (حسن شاهی، 1386).

 

در اساسنامه سازمان بهداشت مصوب سال 1948 آمده است: «سلامت عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی» (امیریان، 1380).

 

سلامت روان عبارت از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضاء نیازهای خویشتن به طور متعاون و شکوفایی استعدادهای فطری خویش می باشد (حاجی آقاجانی و اسدی نوقابی؛ 1378: 16).

 

 

 

2-3-2- تاریخچه بهداشت روانی

 

در طی دهه های گذشته، حرفه مشاوره بهداشت روانی به سرعت رشد یافته است. دلیل این مدعا این است که انجمن مشاوران بهداشت روانی آمریکا که در سال 1976 با 50 عضو به وجود آمده هم اکنون بیش از 1000 عضو دارد (شاملو، 1381: 13) .

 

پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی به خصوص نهضت های اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است. در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد. چون بیماری های روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در 1377تا460 سال قبل از میلاد عقیده داشت که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی درمان کرد. تازه ترین علم برای اینکه تقریباً از 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند، از فعالیتهای این سازمان در جنگ جهانی دوم عملا کاسته شد که تا اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 نام سه نفر باید در سر لوحه پیش تازان و رهبران درمان اخلاقی و انسانی که عبارتند از: فیلیپ پینل از فرانسه، ویلیام تیوک از انگلستان و ون سنزو یکاروگی از ایتالیا قرار می گیرد (کریم پور، 1389) .

 

در سال 1959 قانون روانی انگلستان از مجلسین آن کشور گذشت و وزارت بهداری و تأمین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگهداری بیماران روانی در آن کشور شد. در سال 1960 به دستور پرزیدنت کندی ریاست جمهور وقت آمریکا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهده دار مسئولیت های سنگینی برای این گونه بیماران شد. در سال 1963 قانون مراکز جامع روانپزشکی در آمریکا به تصویب رسید و تحت این قانون مراکز جامع منطقه ای مسئول 75 تا 200 هزار نفر از ساکنین همان منطقه برای بیماران روانی شد (ابراهیم پور، 1390).

 

 

 

2-3-3- تعاریفی چند از بهداشت روانی

 

در خصوص تعاریف بهداشت روانی، مکتب زیست گرایی که اساس روان پزشکی را تشکیل می دهد، معتقد است بهداشت روانی زمانی وجود خواهد داشت که بافت ها و اندام های بدن به طور سالم کار کنند و هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرآیند شیمیایی بدن، اختلال روانی به همراه خواهد آورد. مکتب روانکاوی معتقد است که بهداشت روانی یعنی، کنش متقابل موزون بین سه عنصر مختلف شخصیت: نهاد ،من و من برتر. بدین صورت که من باید بتواند بین تعارض های نهاد من و برتر تعادل به وجود آورد. مکتب رفتارگرایی، در تعریف بهداشت روانی، بر سازگاری فرد با محیط تأکید دارد. این مکتب معتقد است که رفتار ناسالم نیز، مثل سایر رفتارها، در اثر تقویت آموخته می شود. بنابراین، بهداشت روانی نیز رفتاری است که آموخته می شود. مکتب انسانگرایی معتقد است که بهداشت روانی، یعنی ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خودشکوفایی. هر عاملی که فرد را در سطح اختلال رفتاری به وجود خواهد آورد(جدیدی، 1389).

 

تعریف کینزبرگ در مورد بهداشت روانی عبارتست از: تسلط و مهارت در ارتباط صحیح محیط بخصوص در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار، تفریح (سالاری، 1392).

 

لونیسون و همکارانش در 1962 سلامتی روانی را اینطور تعریف کرده اند: سلامت روان عبارتست از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با در آمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش(کریم پور، 1390).

 

بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور از نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تتواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی و ملی و بین المللی کمک نماید، زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد نسبت به دست یابی آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد (عباسی،1380).

 

هارتمن تعادل روانی را به این ترتیب تعریف می کند که من بتواند تطابقی بین نهاد و فرامن ایجاد کند و خواسته های آنها را نفی یا طرد نمی نماید. او قبلاً (1939) انعطاف پذیری من کلی، و (1954) نظریه جاهودا را تایید کرد و تعادل بین سطوح آگاهی، نیمه آگاهی و ناخودآگاهی شخصیت را به عنوان سلامت فکر تعریف و توصیف نمود. او چنین تعادلی را ناشی از انعطاف پذیری من، می دانست به این ترتیب حالت انعطاف پذیری در فرد ملاکی برای طبیعی بودن یا سلامت فکر خواهد بود (عباسی، 1380).

 

 

 

[1] Kurt Eissler

 

[2] Melanie Klein

 

 

 

2-3-13- مفهوم سلامت روان در نظریه های شناختی

 

1- نظریه جورج کلی: جورج کلی[1] ( 1905 ـ 1966 ) یکی از نخستین روان شناسان شخصیت بود که برای فرایندهای شناختی نقشی محوری در کارکردهای فرد قائل شد. در حالی که دل مشغولی روانشناسان انسانگرا احساس فرد از خودش و ارزش شخصی اوست. در نظریه کلی که نظریه تعبیر شخصی خوانده می شود، رهیافتی شناختی به پدیدار شناسی انسان اتخاذ شده است. اعتراض کلی به روان شناسان شخصیت این بود که نوعاً فرد بر اساس ابعادی خود ساخته مقوله بندی می کنند؛ حال آنکه به نظر او هدف باید کشف آن ابعادی باشد که فرد خود برای تفسیر یا تعبیر خود و محیط اجتماعیش به کار می برد. این ابعاد همان تعبیرهای شخصی خود فرد است که واحد های اساسی تحلیل فرد را در نظریه کلی تشکیل می دهد.به عقیده کلی طبیعت درهم تنییده زندگی پیشرفته و جدید انسان منشاء فشار روانی است. انسانها با همدیگر در زندگی جدید روابط اجتماعی پیچیده ای دارندو به همدیگر وابستگی دارند . اما گاهی وابستگی متقابل آنها درهم شکسته می شود. بنظر وی وابستگی اجتناب ناپذیر است و پیدایش آن امری منطقی است. وابستگی افراد روان نژند بصورت درست و صحیح نیست یا بیش از حد وابسته می شوند یا اینکه به نیازهای دیگران توجهی نمی کنند. اضطراب وقتی ایجاد می شود که فرد چیزی بر خلاف تجارب قبلی خود ادراک می کند. بنظر کلی اضطراب محرک با اهمیت برای سازماندهی مجدد سازهای شخصی است. افراد روان نژند تجارب اجتماعی خودشان را به صورت نادرست تفسیر می کنند(ساپینگتون، ترجمه حسین شاهی برواتی، 1384).

 

افراد سالم خواهان ارزیابی سازه های مشخصی خود هستند و درستی نوع تعامل خود را با دیگران آزمایش می کنند. این افراد پیش بینی های نشأت گرفته از سازه های خود را آزمایش می نمایند. دوم اینکه افراد سالم قادر به تغیر سازهای شخصی خود هستند. سومین ویژگی سلامت روان شناختی از دیدگاه کلی، میل به گسترش وسعت میدان دید و حیطه تحت پوشش نظام سازه ای سازمان شخصی است. به عبارت دیگر این افراد پذیرای امکانات و استعدادهای رشد فردی هستند. آخرین ویژگی سلامت روان شناختی فرد رشد و توسعه مطلوب گنجینه نقش است. فردی سلامت روان شناختی دارد که بتواند نقشهای اجتماعی زیادی را ایفا کند و دیدگاه های بازیگران رویارویش را نیز درک نماید. نظریه شخصیت یکی تصویری خوش بینانه و حتی تملق آمیز از ماهیت انسان ارایه می کند. یکی با انسان ها به عنوان موجوداتی، عقلانی رفتار می کند. ما نه تنها قادر یم سازه های خود را که از طریق آنها به جهان می نگریم شکل دهیم، بلکه قادریم شیوه منحصر به فرد رویکرد خود را به واقعیت فرمول بندی کنیم. به گفته کلی ما رقم زننده سرنوشت خویش هستیم نه قربانی آن. فروید و کلی در مورد سلامت روان شناختی دو اختلاف دارند. دیدگاه فروید تاریخ نگراست و به نظر او عواطف ناخود آگاه ورویدادهای گذشته فرد که در حال حاضر فعال هستند، علت روان نژندی هستند. اما در دیدگاه کلی، گر چه تاریخ نگری وجوددارد، اما چون فرد می تواند در شیوه تفسیر خود از جهان تجدید نظر نماید پس قربانی بیوگرافی گذشته اش نیست. دوم بنظر فروید علایم بیمار را فقط روانکاو می تواند به بهترین شکل تفسیر نماید در حالی که به نظر کلی تفسیر مطلوب و نهایی توسط بیمار انجام می شود نه درمانگر و درمانگر در فرایند درمان فقط یک راهنمای صرف است(ابراهیم پور، 1390).

 

2- نظریه آلبرت الیس: الیس[2] در پیدایش بیماری عاطفی یا سلامت روان شناختی هر سه عامل « فیزولوژیکی، اجتماعی و روان شناختی» را مورد توجه فرار می دهد. الیس از لحاظ گرایشهای انسانی تا حدود زیادی با تائو و مازلو شباهت دارد. بنظر وی عدم سلامت روانی انسان از تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی برای نیاز مفرط به برتری از دیگران و همه فن حرف شدن، توسل به عقاید احمقانه و بدبنیاد، پرداختن به تفکرات آرزومندانه و توقع خوشرفتاری و خوبی مداوم از دیگران، محکومیت خویشتن و تمایلات عمیق به زودرنجی و آشفتگی ناشی  می شود (شعاری نژاد، 1368).

 

بطور خلاصه ویژگی های سلامت روان شناختی از دیدگاه الیس عبارتند از:

 

عشق ورزیدن به دیگران و جویای محبت آنان شدن، اما فرد سالم در جستن محبت دیگران افراط  نمی کند.

 

انجام دادن کار به خاطرنفس کار نه به خاطر دیگران

 

نداشتن معیار مطلق برای درست یا غلط و خیرو شر.

 

طبیعی بودن ناکام شدن، و در صورت عدم توانایی مقابله با ناکامی، انسان الم آن را می پذیرد.

 

نسبت ندادن شکست ها به عوامل بیرونی

 

عدم ترس شدید از خطرهای بالقوه

 

تلاش برکسب استقلال و مسئولیت و عدم روگردانی از کمک های دیگران در صورت لزوم

 

انجام وظایف محوله از خصوصیات انسان سالم است.

 

فرد سالم بیش از آنکه به گذشته فکر کند به حال و وضعیت موجود یعنی « اینجا و اکنون » توجه دارد.

 

کمک کردن به دیگران نه نگرانی در مورد مشکلات دیگران، و در صورت عدم توفیق کمک به دیگران وضعیت آنها و مشکل آنان را می پذیرد.

 

فرد سالم برای هر مشکل راه حلهایی مختلفی را در نظر می گیردو سعی دارد که بهترین راه حل در حد توانش انتخاب کند.

 

فرد سالم در نگرش ها و رفتارش « الزام و اجبار » ندارد و می تواند خودش را از قید و بند رها نماید و در جهت سلامت نفس حرکت کند (سالاری، 1392).

 

 

 

[1] George Kell

 

[2] Albert Ellis

دانلود فصل دوم پایان نامه وضعیت روانی

  • پوریا قاضی گرد

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان

دانلود مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان


مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان 
مبانی نظری پژوهش
پیشینه پژوهش
فصل دوم پایان نامه
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 40 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 29

مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان

در 29 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع سرطان

 

2-1.    بیماری سرطان

سرطان واژه ای است که برای طیف وسیعی از بیماری ها که همراه با تکثیر غیر قابل کنترل سلولی و تهاجم به اعضای دیگر بدن است، به کار برده می شود. سلول های سرطانی می توانند از طریق خون یا سیستم لنفاوی به بخش های دیگر بدن انتقال یابند. بیش از دویست نوع سرطان وجود دارد که اغلب براساس عضو یا نوع سلولی که درگیر می شود نام گذاری می شوند(یعقوبی جویباری، فراستی نسب، و آزاده، 1392).

در واقع سرطان نوعی از بیماری است که با رشد کنترل نشده سلولی و تهاجم به بافت های موضعی و متاستاز سیستماتیک مشخص می شود (هالت[1]، 2000). علیرغم پیشرفت های قابل توجه علم پزشکی، سرطان همچنان به عنوان یکی از مهم ترین بیماری های قرن حاضر و دومین علت مرگ و میر بعد از بیماری های قلب و عروق مطرح است. در حال حاضر بیش از 7 میلیون نفر در جهان در اثر ابتلا به سرطان جان خود را از دست می دهند و پیش بینی می شود که تعداد مبتلایان تا سال 2020 سالانه از 10 میلیون به 15 میلیون نفر برسد(حسن پور دهکردی، 1386).

تاکنون بیش از دویست نوع سرطان شناخته شده است که به طور کلی در چهار گروه قرار می گیرند(یعقوبی جویباری و همکاران، 1392):

کارسینوم: حدود 85 تا 90% سرطان ها را شامل می شود که شامل تومورها ی سفتی است که از لایه خارجی یک بافت منشا می گیرند. مثال هایی از کارسینوم شامل کارسینوم پستان، ریه، حالب، روده، مریف معده و کلیه می باشد.

لنفوم ها یا سرطان های سیستم لنفاوی: شامل سرطان هایی است که علت تولید سلول غیر عادی در آنها، عملکرد غیر طبیعی غدد لنفاوی یا طحال می باشد. لنفوم می تواند سبب ایجاد تومورهایی سفت در نقاط مختلف بدن گردد.

لوسمی: تومورهایی هستند که مغز استخوان را که در سیستم گردش خون نقش مهمی دارد درگیر می کنند و سبب ایجاد سلول های غیر طبیعی در خون مثل گلبول های سفید غیر طبیعی می گردند.

سارکوم ها: تومورهایی سفتی هستند که از بافت همبندی (بافت هایی که باعث پیوند اعضای بدن به هم می شوند) عضلات، استخوان ها، اعصاب و سایر اعضا منشا می گیرد(یعقوبی جویباری و همکاران، 1392).

2-2-1.      سرطان هوچکین و نان هوچکین

در سال 1832 میلادی توماس هوچکین (یک پزشک انگلیسی) برای اولین بار این نوع بیماری را شرح داد. دکتر هوچکین برای اولین بار سیر بالینی لنفوم هوچکین و غیر هوچکین را به روشنی نشان داد. لنفوم هوچکین در سالهای 1970 سبب مرگ تقریبا تمام مبتلایان می شد (ماهوری، 1386).

بیماری هوچکین از گروه سرطان هایی است که لنفوم نامیده می شوند. لنفوم یک واژه عمومی است که به سرطان هایی اطلاق می شود که در سیستم لنفاوی به وجود می آیند. سیستم لنفاوی بخشی از سیستم ایمنی بدن است.  این سیستم به بدن کمک می کند تا با بیماری ها و عفونت ها مقابله کند. سیستم لنفاوی شامل شبکه ای از عروق باریک لنفاوی است که مانند عروق خونی در تمام بافت های بدن منشعب می شوند. عروق لنفاوی درون خود، لنف راحمل می کنند که یک مایع آبکی بی رنگ است که حاوی سلول های مقابله کننده با عفونت، به نام لنفوسیت می باشد. در طول این شبکه عروقی، اندام های کوچکی به نام غده لنفاوی وجود دارد. خوشه هایی از غدد لنفاوی در زیر بغل، کشاله ران، گردن، قفسه سینه و شکم یافت می شوند. بخش های دیگر سیستم لنفاوی طحال، تیموس، لوزه ها و مغز استخوان می باشند. بافت های لنفاوی همچنین در سایر قسمت های بدن نظیر معده، روده ها و پوست یافت می شوند(ماهوری، 1386؛ غیاثوندیان، 1391).



[1] Holt, J

 

دانلود مبانی نظری پایان نامه روانشناسی درباره سرطان

  • پوریا قاضی گرد

فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

پوریا قاضی گرد | چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ق.ظ
فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

دانلود فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان  از دیدگاه  مکتب های مختلف


فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان  از دیدگاه  مکتب های مختلف 
مبانی نظری
پیشینه پژوهش
مبانی و پیشینه نظری
دسته بندی مبانی و پیشینه نظری
فرمت فایل doc
حجم فایل 71 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 51

فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

 

در 51  صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع :    انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل:     WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

 

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

 

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع مفهوم سلامت روان از دیدگاه مکتب های مختلف

 

مکتب روان کاوی:

 

به عقیده فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خودآگاهی[1]  است.یعنی هر آنچه که ممکن است در نا خودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خود آگاه شود به عقیده فروید انسان عادی کسی است که مراحل رشد،روانی جنسی را با موفقیت گذرانده باشد ودر هیچ یک از  مراحل،بیش ازحد تثبیت نشده باشدبه نظراوکمترانسانی متعارف به حساب می آیدوهر فردی به شکلی نامتعارف است (خدا رحیمی،1374،هال ولیندزی[2]،1970 ).

 

آلفرد آدلر[3] :  به عقیده آدلر (1926)زندگی بودن نیست بلکه شدن است .آدلر به انتخاب مسئولیت ومعناداری مفاهیم در شیوه زندگی اعتقاد دارد وشیوه زندگی افراد را متفاوت می داند. محرک اصلی رفتار بشر هدفها وانتظار او از آینده است.فرد سالم به عقیده آدلر  از مفاهیم و اهداف خویش آگاهی دارد و عمل کرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست، او جذاب وشاداب است وروابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد.فرد دارای سلامت روان از نظر آدلر، روابط خانوادگی صمیمی ومطلوب دارد وجایگاه خودش را در خانواده وگروه های اجتماعی به درستی می شناسد. همچنین فرد سالم  در زدگی هدفمند وغایت مدار است واعمال او مبتنی برتعقیب این اهداف است .غایی ترین  هدف شخصیت ،تحقق خویشتن است .از ویژگی های دیگر سلامت روان شناختی  این است که فرد سالم  مرتباً به بررسی ماهیت اهداف وادراکات خودش می پردازدواشتباه هایش را برطرف می کند .چنین فردی خالق عواطف  خودش است نه قربانی آن ها، آفرینش گری وابتکار فیزیکی ،از ویژگیهای دیگر  این افراد است. که فرد سالم از اشتبا ههای اساسی پرهیز می کند.

 

اشتباه های اساسی شامل تعمیم مطلق،اهداف نادرست ومحال درک نادرست وتوقع بی مورد از زندگی تقلیل یاانکار ارزشمندی خود ، وارزش ها و باورهای غلط می‌باشد(ساعتچی،1374 وگنجی ،1376).

 

اریک فرام[4]:فرام تصویر روشنی از شخصیت  سالم به دست می دهد چنین  انسانی عمیقاً عشق می ورزد، آفریننده است،قوه تعقلش را کاملاً پرورانده است ، جهان وخود رابه طور عینی  ادراک می کند ، حس هویت  پایداری  دارد، با جهان  در پیوند است. ودر آن ریشه دارد، حاکم وعامل خود و سرنوشت خویش است. فرام شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند. فرام با کار برد  واژه جهت گیری این نکته را می گوید که جهت گیری  گرایش یا نگرش کلی است که همه جنبه های زندگی، یعنی پاسخ های فکری ،عاطفی وحسی به مردم،و موضوع ها ورویداد ها را، خواه در جهان خواه در خود ، در بر می گیرد (فروم،1362،گنجی،1376).

 

مکتب انسان گرایی:

 

کارل راجرز[5]:به عقیده راجرز، آفرینندگی مهم ترین میل ذاتی انسان سالم است.همچنین شیوه های خاصی که موجب تکامل وسلامت خود می شوند به میزان محبتی بستگی دارند که کودک در شیر خوارگی دریافت کرده است .«ارضای توجه مثبت غیر مشروط »ودریافت غیر مشروط محبت وتأیید دیگران برای رشد وتکامل سلامت روانی فرد با اهمیت است.این ا فراد فاقد نقاب وماسک هستند وبا خودشان رو راست هستند .چنین افرادی  آمادگی تجربه را دارند ولذا بسته نیستند،انعطاف پذیرند وحالت تدافعی ندارند واز بقیه انسان ها عاطفی تر هستند .زیرا عواطف مثبت ومنفی وسیع تر رادر مقایسه با انسان های تدافعی تجربه می کنند.به عقیده راجرز اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ،زندگی هستی دار است یعنی آماده است ودر هر  تجربه،ساختاری را می یابدوبراساس مقتضیات،تجربه لحظه بعدی به سادگی  دگرگون می شود.انسان سالم به ارگانیزم خویش اعتماد می کند (خدا رحیمی،1374،راجرز،1369،هال ولیندز،1970).

 

آبراهام مزلو: اوانسان سالم راخودشکوفامی نامد واینگونه بیان می کند که خواستاران تحقق خود، نیازهای سطوح پاینتر خود یعنی نیازهای جسمانی،ایمنی،تعلق، محبت واحترام را برآورده  ساخته اند.روان پریش وروان نژد نیستند وسایر اختلال های آسیب شناختی را ندارند.آن ها الگو های بلوغ، پختگی وسلامت می باشند. با حد اکثر استفاده از همه قابلیت ها وتوانایی های خود،خویشتن خویش را فعلیت وتحقق می بخشند.می دانند کیستند وچیستند وبه کجا می روند.خواستاران تحقق خود،تکاپونمی کنند، بلکه تکامل می یابند .ویژگی های آن هارا می توان فهرست وار نام برد که عبارتند از :ادراک صحیح واقعیت،پذیرش کلی طبیعت دیگران وخویشتن،خود انگیختگی،سادگی وطبیعی بودن، توجه به مسائل بیرون از خویشتن،نیاز به خلوت واستقلال ، تازگی مداوم تجربه های زندگی،نوع دوستی،کنش مستقل، تجربه های عارفانه،یا تجربه های اوج ، روابط متقابل بادیگران،تمایز میان وسیله وهدف و خیر وشرحس طنز مهربانانه،آفرینندگی،مقاومت در مقابل فرهنگ پذیری(شولتز،1364،مزلو،1372و1968).

 

[1]self-consciousness  

 

[2]HALL&Lindzey

 

[3] Adler Alfred  

 

[4]Erich fromm  

 

[5] carl Rogers

 

 

 بی یر[1] (1995)مطرح می کند که شغل مادر بیشتر بر روی سبک فرزندپروری تاثیر می گذارد  و این سبک نیز به نوبه خود به عنوان یک متغیر واسطه ای روی پیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر دارد (به نقل خانجانی ومحمود زاده 1392).(لوپز[2] و همکاران، 2009، گیلمن[3]  و همکاران 2006)شواهد علمی مختلف مؤید مزایای کودکانی که دارای سطح بالای امید، رضایت از زندگی و خود ارج نهادن هستند بر تکامل و پیشرفت تحصیلی و رفتاری آنان می باشند. بطور مثال امتیازات بالای امیدواری در دانش آموزان نوجوان با عزت نفس بالاتر، رضایت کلی از زندگی، سازگاری فردی و زمان و بهزیستی روانشناختی همبستگی داشت.

مک فارلین(2005 به نقل از رضایی و دیگران، 1386 ) در یک پژوهش بین المللی دریافت که جوعاطفی خانوادگی، پایگاه اجتماعی  اقتصادی، توانایی شناختی مادر، رضایت شغلی و تحصیلات او در دانشگاه و ترجیحات اولیه برای شکل گیری خانواده با عملکرد مدرسه ای فرزندان رابطه دارند و اگر معلمان به نقش والدین در عملکرد مدرسه حساس باشند، می توانند از آنها برای بهبود عملکرددانش آموزان استفاده کنند(به نقل محبی نور الدین ون وهمکاران،1390).

 (سیگلمن ،رایدر[4]، 2009 ) نوجوانانی که در دوران کودکی از روابط ایمن با والدینشان بهره مند بوده اند،دارای رفتارهای سازگارانه می باشند این نوجوانان از اعتماد به نفس برخوردارند ودر مدرسه عملکرد تحصیلی مطلوبی دارند.(هابنر و همکاران، 2000، سیدنر[5] و همکاران، 1997) براساس مطالعات گذشته که نشان دادند ارتباط مثبت و معنی دار بین پیشرفت تحصیلی سلامت روان و متغیرهای مثبت روانشناختی وجود دارد

گیل و روبرتز[6](1999 ) در پژوهشی، ارتباط بین اشتغال مادر و پیشرفت تحصیلی  سازگاری تحصیلی را بررسی نموده اند، نتایج پژوهش آنها این بودکه وضعیت اشتغال مادربه تنهایی اثرمتفاوتی بررشد کودکان ندارد،درعوض اشتغال مادربا رشد کودکان ازطریق متغیرهای میانجی یا واسطه ای مرتبط است.    (اسکیتا[7] 2002)

.بوسارد[8] (1960) نشان می دهد که افزایش تعداد فرزندان از برقراری ارتباط نزدیک بین والد و کودک جلوگیری می کند. هترینگتون (به نقل از همان منبع) بیان می کند که والدین خانواده های پرجمعیت به جای برقراری ارتباط با فرزندان خود، سعی می کنند آنها را بیشتر تحت کنترل خود قرار دهند و کنترل ها شدید و خصمانه است.

[1] Beyer

 

 [2] Lopez

 

[3]Gilman

 

[4]Raider

 

[5] Sydnr

 

[6] Gale &Roberts

 

[7]Askyta

 

[8] Bursad

 

دانلود فصل دوم پایان نامه مفهوم سلامت روان  از دیدگاه  مکتب های مختلف

  • پوریا قاضی گرد